روزا هندیجانی؛ رضا سعیدی ساعی
چکیده
در این تحقیق تأثیر رابطه تعاملی عدم قطعیت تقاضا و انواع مختلف یکپارچگی زنجیره تأمین شامل یکپارچگی داخلی، فرایند و محصول بر روی عملکرد بنگاه در ابعاد عملیاتی و مالی به روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. در مطالعات پیشین تأثیر تعاملی یکپارچگی زنجیره تأمین با عدم قطعیت تقاضا بر روی عملکرد به شکل انجام شده در این ...
بیشتر
در این تحقیق تأثیر رابطه تعاملی عدم قطعیت تقاضا و انواع مختلف یکپارچگی زنجیره تأمین شامل یکپارچگی داخلی، فرایند و محصول بر روی عملکرد بنگاه در ابعاد عملیاتی و مالی به روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. در مطالعات پیشین تأثیر تعاملی یکپارچگی زنجیره تأمین با عدم قطعیت تقاضا بر روی عملکرد به شکل انجام شده در این مقاله انجام نشده است. جامعه آماری تحقیق شرکتهای فعال در صنایع قطعهسازی خودرو و فولاد را شامل میشوند. دادههای 84 بنگاه از طریق ارسال پرسشنامه به شرکتها جمعآوری شد و با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 25 جهت بررسی فرضیات تحقیق مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. برای آزمون فرضیهها از مدل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد و متغیر صنعت بهعنوان متغیر کنترلی در نظر گرفته شد. یافتههای تحقیق نشان میدهد که یکپارچگی در ابعاد داخلی و فرایند بر روی عملکرد عملیاتی و مالی تأثیر مثبت دارد. در مقابل، یکپارچگی در بعد محصول بر روی عملکرد مالی تأثیر منفی دارد. هنگامیکه بنگاهها با عدم قطعیت در حوزه تقاضا مواجه میشوند، یکپارچگی فرایند موجب بهبود عملکرد مالی میشود. با توجه به نتایج تحقیق توصیه میشود بنگاهها به یکپارچگی در ابعاد داخلی و فرایند بپردازند؛ زیرا این دو نوع یکپارچگی هم عملکرد مالی و هم عملیاتی را بهبود میدهند. بهعلاوه، در شرایط عدم قطعیت تقاضا، بنگاهها بهتر است یکپارچگی فرایند را در اولویت قرار دهند. همچنین، نوع صنعت تأثیری بر نتایج نداشته است.
مصطفی ابراهیم پور ازبری؛ محسن اکبری؛ فاطمه رفیعی رشت آبادی
چکیده
امروزه سازمانها در محیطی که با تغییر روزافزون همراه است، باید بهاندازه کافی انعطافپذیر باشند تا بتوانند هم تهدیدات غیرقابلپیشبینی و فرصتهای موجود در آینده نامطمئن را مدیریت کنند و هم منجر به عملکرد بهتر گردند. آنها همچنین میبایست فرایندهای خود را برای دستیابی به کارایی عملیاتی بهینه سازند. از طرفی، ظرفیت جذب عملیاتی ...
بیشتر
امروزه سازمانها در محیطی که با تغییر روزافزون همراه است، باید بهاندازه کافی انعطافپذیر باشند تا بتوانند هم تهدیدات غیرقابلپیشبینی و فرصتهای موجود در آینده نامطمئن را مدیریت کنند و هم منجر به عملکرد بهتر گردند. آنها همچنین میبایست فرایندهای خود را برای دستیابی به کارایی عملیاتی بهینه سازند. از طرفی، ظرفیت جذب عملیاتی یک قابلیت یادگیری مهم است که ممکن است توضیح دهد چرا برخی از شرکتها، قادر به ایجاد پاسخ مؤثرتری به عدم اطمینان محیطی هستند. در این پژوهش تأثیر عدم اطمینان محیطی با میانجیگری انعطافپذیری تولید و کارایی عملیاتی و تعدیل گری ظرفیت جذب عملیاتی بر عملکرد شرکتهای تولیدی و همچنین تأثیر انعطافپذیری تولید بر کارایی عملیاتی مورد آزمون واقع شده است. ابزار مورداستفاده بهمنظور گردآوری اطلاعات، پرسشنامه میباشد که توسط مدیران 101 شرکت تولیدی فعال در شهرستان رشت تهیه شده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها نیز، از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شد. یافتهها نشان میدهد که میتوان عملکرد شرکت را با افزایش انعطافپذیری تولید و کارایی عملیاتی بالا برد و همچنین با افزایش انعطافپذیری، پاسخ مؤثرتری به تغییرات محیطی داد. نتایج پژوهش تأثیر انعطافپذیری تولید بر کارایی عملیاتی و همچنین تعدیل گری ظرفیت جذب عملیاتی را تائید میکند.
افجه سید علی اکبر؛ رضا سپهوند
دوره 6، شماره 15 ، فروردین 1386، ، صفحه 87-113
چکیده
مطرح شدن موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی موجب بهبود فهم پژوهشگران رشته مدیریت منابع انسانی از روابط میان استراتژی سازمان، سرمایه انسانی، استراتژی منابع انسانی و عملکرد شرکت گردیده است. در این زمینه یکی از مباحث کلیدی که همچنان مبهم باقی مانده عبارت است که درک فرایندها و مکانیزم هائی که از طریق آنها اقدامات مدیریت منابع انسانی ...
بیشتر
مطرح شدن موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی موجب بهبود فهم پژوهشگران رشته مدیریت منابع انسانی از روابط میان استراتژی سازمان، سرمایه انسانی، استراتژی منابع انسانی و عملکرد شرکت گردیده است. در این زمینه یکی از مباحث کلیدی که همچنان مبهم باقی مانده عبارت است که درک فرایندها و مکانیزم هائی که از طریق آنها اقدامات مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمان تاثیر می گذارد. به نظر می رسد با توجه به اهمیت استراتژی های سازمان و اثر مستقیم آنها بر عملکرد آن یکی از مسائلی که می تواند اثر قابل توجهی بر نحوه اثر گذاری اقدامات مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمان داشته باشد هماهنگی میان استراتژی های منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی است.
هدف اصلی این پژوهش بررسی اثر هماهنگی استراتژیک بین استراتژی منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی بر عملکرد سازمان است که در این راه دو فرضیه اصلی و 8 فرضیه فرعی در نظر گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه شرکت های تابعه شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران می باشند که در زمان انجام پژوهش فعال بوده اند. نمونه آماری این پژوهش نیز 34 شرکت می باشند که با استفاده از روش طبقه بندی تصادفی متناسب انتخاب گردیده اند.
نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر آن است که وجود هماهنگی بین استراتژی منابع انسانی پیمانکارانه با استراتژی های سرمایه انسانی ویژه و استراتژی رفتار سازمانی رقابت مدار و همچنین بین استراتژی منابع انسانی متعهدانه با استراتژی های سرمایه انسانی محوری و استراتژی رفتار سازمانی مشتری مدار باعث افزایش عملکرد سازمان می گردد. در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده آن است که هماهنگی استراتژیک میان استراتژی های منابع انسانی، سرمایه انسانی و رفتار سازمانی اثر قابل توجهی بر عملکرد سازمان خواهد داشت.