عدم قطعیت
ایمان ابراهیمی؛ هادی مختاری؛ محمدتقی رضوان
چکیده
در دنیای امروز، سرمایهگذاری در بازار رمزارز به عنوان یکی از جذابترین و در عین حال پرریسکترین فرصتهای سرمایهگذاری شناخته میشود. با توجه به رشد سریع این بازار و تأثیرات آن بر اقتصاد جهانی، بررسی اهمیت و چالشهای مرتبط با سرمایهگذاری در رمزارزها ضروری به نظر میرسد. این مقاله، به بررسی نحوه طراحی و تخصیص بهینه پرتفوی سرمایهگذاری ...
بیشتر
در دنیای امروز، سرمایهگذاری در بازار رمزارز به عنوان یکی از جذابترین و در عین حال پرریسکترین فرصتهای سرمایهگذاری شناخته میشود. با توجه به رشد سریع این بازار و تأثیرات آن بر اقتصاد جهانی، بررسی اهمیت و چالشهای مرتبط با سرمایهگذاری در رمزارزها ضروری به نظر میرسد. این مقاله، به بررسی نحوه طراحی و تخصیص بهینه پرتفوی سرمایهگذاری در بازار رمزارزها میپردازد و در این راستا همزمان به ریسک و بازده توجه دارد. در گام نخست، تمرکز بر روی ایجاد پرتفویی در بازار رمزارزها با استفاده از شاخصهای مرتبط است. پس از تشکیل این پرتفوی اولیه، از مدلهای مارکویتز، شارپ و سورتینو برای بهینهسازی آن بهره گرفته میشود. این روش امکان ایجاد پرتفویی را فراهم میآورد که با ترجیحات ریسک سرمایهگذار، سازگار باشد و همچنین مدیریت غیرفعال پرتفوی مدنظر قرار گرفته است. در مرحله دوم پژوهش، پرتفوهایی با وزن مساوی نسبت به پرتفو بازار ایجاد شده و همچنین پرتفوهای دیگری بر اساس معیارهایی نظیر بالاترین ارزش بازار و بهترین نسبت بازده به ریسک انتخاب شدند. برای تخصیص بهینه این پرتفوها، از الگوریتمهای فراابتکاری مبتنی بر بهینهسازی ازدحام ذرات استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که پرتفوهای شامل رمزارزهایی با بالاترین ارزش بازار دارای ریسک کمتری هستند و استراتژی مبتنی بر مدل شارپ نسبت به سایر مدلها، عملکرد بهتری ارائه میدهد. همچنین انتخاب پرتفو بر اساس نسبت بازده به ریسک انحراف معیار نتایج مطلوبی را رقم میزند. در نهایت، یافتهها تأکید دارند که استفاده از استراتژیهای علمی در معاملات میتواند مدیریت ریسک را تسهیل کرده و منجر به افزایش بازدهی شود.
تصمیم گیری با معیارهای چند گانه
علی معمارپور غیاثی؛ مرتضی عباسی؛ جعفر قیدر خلجانی
چکیده
ارزیابی تأمینکنندگان در موفقیت مگاپروژههای ماژولار نقشی تعیینکننده دارد؛ زیرا این پروژهها بهواسطهی نیاز به هماهنگی پیچیدهی زیرسیستمهای گوناگون و یکپارچگی دقیق ماژولها، مستلزم همکاری با تأمینکنندگانی توانمند هستند. هدف این تحقیق ارائه یک چارچوب یکپارچه جهت ارزیابی تامینکنندگان مگاپروژههای ماژولار است. در ...
بیشتر
ارزیابی تأمینکنندگان در موفقیت مگاپروژههای ماژولار نقشی تعیینکننده دارد؛ زیرا این پروژهها بهواسطهی نیاز به هماهنگی پیچیدهی زیرسیستمهای گوناگون و یکپارچگی دقیق ماژولها، مستلزم همکاری با تأمینکنندگانی توانمند هستند. هدف این تحقیق ارائه یک چارچوب یکپارچه جهت ارزیابی تامینکنندگان مگاپروژههای ماژولار است. در این پژوهش، برای اولین بار جهت ارزیابی تامینکنندگان از رویکرد ترکیبی مبتنی بر روشهای LOPCOW و ARTASI توسعهیافته بر اساس مجموعههای فازی کروی (SF-LOPCOW و SF-ARTASI) استفاده شده است. این رویکرد قادر است همزمان با عدم قطعیت و تصمیمگیری گروهی مقابله کند. بر اساس این رویکرد، ۳۱ معیار مبتنی بر ابعاد پایداری برای فرایند ارزیابی تامینکنندگان مگاپروژههای ماژولار شناسایی شده است. سپس، با استفاده از روش SF-LOPCOW وزندهی به معیارها انجام میشود. بر اساس نتایج این مرحله، هزینه، استراتژی و سازماندهی و میزان پسماند تولیدی به ترتیب با ۰.۰۸۷، ۰.۰۸۳ و ۰.۷۹ بیشترین وزنها را به خود اختصاص دادند. در آخر، بر اساس یک مطالعه موردی ۱۲ شرکت تامینکننده تعیین شده برای مسئله ارزیابی تامینکنندگان مگاپروژههای ماژولار از طریق روش SF-ARTASI ارزیابی و اولویتبندی میگردند. مقایسه نتایج SF-ARTASI با سایر روشهای تصمیمگیری چند معیاره موجود در ادبیات و همچنین تحلیل حساسیت، کارآمدی رویکرد پیشنهادی و پایداری رتبهبندی آن را در سناریوهای مختلف نشان میدهد.
مدلسازی و شبیه سازی
فائز بالی آقا؛ زین العابدین صادقی؛ سید عبدالمجید جلائی
چکیده
در دهههای اخیر، کاهش بهرهوری کل در بسیاری از کشورها به یک چالش اقتصادی تبدیل شده است. یکی از عوامل اصلی این کاهش، تخصیص نادرست منابع میان شرکتهاست که تأثیر چشمگیری بر عملکرد اقتصادی دارد. این پژوهش با هدف بررسی میزان سود یا زیان ناشی از تخصیص غیر بهینه عوامل تولید، با استفاده از دادههای مرکز آمار ایران برای کارگاههای ده نفر ...
بیشتر
در دهههای اخیر، کاهش بهرهوری کل در بسیاری از کشورها به یک چالش اقتصادی تبدیل شده است. یکی از عوامل اصلی این کاهش، تخصیص نادرست منابع میان شرکتهاست که تأثیر چشمگیری بر عملکرد اقتصادی دارد. این پژوهش با هدف بررسی میزان سود یا زیان ناشی از تخصیص غیر بهینه عوامل تولید، با استفاده از دادههای مرکز آمار ایران برای کارگاههای ده نفر کارکن و بیشتر در سالهای 1390 تا 1399 انجام شده است. روش تحقیق مبتنی بر تحلیل دادههای خرد اقتصادی بوده و با محاسبه بهرهوری فیزیکی و ارزش افزوده، وضعیت صنایع مختلف ارزیابی شده است. یافتهها نشان میدهد که صنایع مواد شیمیایی، معدنی غیرفلزی و فرآوردههای نفتی بیشترین بهرهوری و ارزش افزوده را داشتهاند، در حالی که صنایع چرم، پوشاک و تعمیر ماشینآلات کمترین میزان را ثبت کردهاند. همچنین، حذف انحرافات تولید و سرمایه بیشترین بهبود را در صنایع با بازدهی بالا ایجاد کرده و نیاز به بازتوزیع منابع را نشان داده است. در این راستا، حمایت از صنایع کمبازده، سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، بهبود زیرساختهای انرژی و حملونقل، و ارائه مشوقهای مالیاتی پیشنهاد میشود. این اقدامات میتواند موجب افزایش بهرهوری و رقابتپذیری صنایع شده و به رشد اقتصادی پایدار کمک کند.
مدیریت تولید و عملیات
محمدرحیم رمضانیان؛ مرجان خداپرست نودهئی؛ رضا شیخ
چکیده
تحوّل دیجیتال و صنعت ۴.۰ بهعنوان محرکی کلیدی برای افزایش رقابتپذیری و بهبود کیفیتمحصولات در صنایع مختلف، بهویژه در حوزه قطعهسازی خودرو، اهمیت یافته است. این پژوهش باتمرکز بر استان گیلان، میزان استقرار فناوریهای صنعت ۴.۰ را در راستای افزایش طول عمرمحصولات مورد بررسی قرار دادهاست. ابتدا با تحلیل محتوای کیفی ۳۵ مقاله بین سالهای ...
بیشتر
تحوّل دیجیتال و صنعت ۴.۰ بهعنوان محرکی کلیدی برای افزایش رقابتپذیری و بهبود کیفیتمحصولات در صنایع مختلف، بهویژه در حوزه قطعهسازی خودرو، اهمیت یافته است. این پژوهش باتمرکز بر استان گیلان، میزان استقرار فناوریهای صنعت ۴.۰ را در راستای افزایش طول عمرمحصولات مورد بررسی قرار دادهاست. ابتدا با تحلیل محتوای کیفی ۳۵ مقاله بین سالهای ۲۰۱۶ تا۲۰۲۴، ۱۶ معیار فرعی در چهار گروه اصلی شناسایی شد. سپس، با بهکارگیری روش نوین OPLO-POCOD (ارزیابی فرصتهای از دست رفته بر پایه فاصله در فضای مختصات قطبی) و نظرسنجیاز ۱۴ خبره در ۱۰ شرکت قطعهسازی، عملکرد این شرکتها تحلیل گردید. نتایج نشان داد معیارهاییمانند سیستم مکانیزه انبارداری، اتوماسیون مدیریت موجودی و ردیابی مبتنی بر بلاکچین به ترتیب باکمترین مقدار فرصت از دست رفته (0231/0، 0242/0 و 0253/0) بیشترین تأثیر را در افزایش عمرمحصولات داشتهاند. از سوی دیگر، یکپارچگی فیزیکی-اطلاعاتی زنجیره تأمین با استفاده از رایانشابری هنوز در مرحله آغازین اجرا قرار دارد. این پژوهش برای نخستینبار با ترکیب تحلیلهای کیفیو روش نوین OPLO-POCOD، امکان رتبهبندی دقیق شرکتها و شناسایی شکافهای اجرایی رافراهم کرده است. یافتهها اهمیت تمرکز بر فناوریهای هوشمند را در دستیابی به تولید پایدارتر ورقابتپذیرتر برجسته میسازد و به مدیران و سیاستگذاران در جهت اولویتبندی راهبردهای صنعت۴.۰ یاری میرساند. درمجموع، اگرچه صنایع قطعهسازی خودرو در گیلان در حوزههایی مانندانبارداری مکانیزه پیشرفت داشتهاند، اما برای تکمیل فرآیند تحوّل دیجیتال و بهرهبرداری کامل از مزایایصنعت ۴.۰، نیازمند تسریع در پیادهسازی فناوریهای نوینی مانند رایانش ابری هستند.